گلهای بهشت

جیگری مامان سلام

امروز روز اول رفتنت به مهد کودک خودت که خیلی مشتاق رفتنی امیدوارم که همین طوری بمونی و همیشه محیط های آموزشی رو دوست داشته باشی 5 شنبه با هم رفتیم و ثبت نام کردیم یه ساعتی هم تو مهد دور زدی و با بعضی بچه ها بازی کردی و همه کلاسها رو دیدی قربونت برم خیلی راضی و خوشحال بودی

این مهد نزدیک ترین مهد به خونه بابا جون اینا و خاله فاطی اسمش هم مهد گلهای بهشت جای خوبی و خدا رو شکر مربی های مهربونی هم داره البته شما باید یه مدت بری تا به بقیه محسنات یا معایبش پی ببریم امیدوارم که خوب باشه و خانمی هم راضی بمونه. قرار شده که هر روز ساعت 1 خاله یا سارا ببرنت مهد و من ساعت 5 بیام دنبالت . من که از دیشب حسابی هیجان زده بودم هی وسایلت و چک میکردم و به بابا سفارش میکردم که برات چیکار کنه ساعت 12 هم زنگ زدم و با خاله صحبت کردم و دوباره حسابی سفارشت و کردم حالا بعداز ظهر که بیام دنبالت باید ببینم که چه تعریفی هایی برای مامان داری دورت بگردم اونروز که رفتیم خانم مربی ازت سوال کرد آرمیتا خانم شعر هم بلدی خیلی بامزه گفتی نه آخه کتابامو از خونه نیاوردم (دورت بگردم که از روی کتاب شعر میخونی با سواد مامان).از پله ها که میخواستیم پایین بیایم داشتم بهت یاد میدادم که نرده رو بگیری و خیلی مراقب باشی که با اون زبون شیرینت به مامانی گفتی خودم بلدم مگه نمی بینی که بزرگ شدم و اومد مدرسه ........ فدای بزرگ شدنت بشم عزیز دلم

دوستت دارم خانم محصل خوب و خوش باشی عزیزکم