نقاشی

سلام به روی ماه گلی عسلی مامانی همیشه خوب و سلامت باشی مامان جان

دیشب یه حالی کردم با اون نقاشی کشیدنت که امروز با وجود کار زیاد تصمیم گرفتم حتما برات بنویسم که پیکاسو شدی و نقاشی میکشی اونم به چه خوشگلی آخه من توقع نداشتم از تو که هنوز 2سال و ٢ ماهت همچین نقاشی دقیق و خوشگلی .........

طبق معمول مداد رنگی هات و آوردی و به مامانی گفتی که برات یه جوجه طلایی بکشم همیشه شعرش رو هم برات میخونم و میکشم تو هم شعرش رو بلدی و خیلی خوشگل میخونی بعد خودت شروع کردی کشیدن یه جوجه رو یه کاغذ دیگه و سرت و انداخته بودی پایین و شعرش روهم میخوندی کارت که تموم شد نناشیتو آوردی به مامانی نشون دادی منم که انقدر ذوق کردم از اون جیغای قربون صدقه ای رفتم که بابا حمیدی صداش در میاد و میگه صدات و همه ساختمون شنیدن ولی خوب اگه با این احساس و از ته دل جیغ نزنم و نچلونمت ممکنه که از خوشحالی و شیرین کاریهات تو قالب تهی کنم خوب آخه من یه مامان ندید بدیدم که خیلی دخملی رو دوست دارم قربونت برم خوشگلم ...................

نوک جوجه رو نکشیده بودی که من بهت گفتم رفتی و یه نوک خیلی خوشگل هم براش کشیدی منم زودی یه عکس ازنقاشیت گرفتم و اصلش رو هم گذاشتم بابا ببینه بعد بفرستم موزه

شب که اونو به بابایی نشون دادیم باورش نمی شد که کار خودت باشه اونم کلی بهت ذوق کردو قول یه جایزه خوشگل رو هم بهت داد

خیلی باحال بود یه نقاشی دیگه همینطوری کشیدی میگی مامانی بزار برام یادواری (یادگاری) زود از مامانی یاد گرفتی که گفت میخواد نقاشیت و یادگاری برات نگه داره

یه کار دیگه هم جدیدا میکنی که خیلی به من و بابا حمیدی میچسبه خیلی مودب هر کاری که میخوای بکنی با یه لحن آروم و مظلوم میگی میشه بعدم با گفتن کلمه میشه سرت رو تند تند به سمت پایین تکون میدی جلوجلو میخوای که بله رو که میشه از ما بگیری

مامانی میشه منم ظرف بشورم       میییییییییییییییییییی شه ببینم چیکار میکنی (بیشتر موقع ها دوست داری آشپزی کردن مامان و ببینی و گاهی اوقات کمک هم میکنی )

هر وقت هم که یه کاری میکنی که بهت اخم میکنیم یا مثلا قهر که متنبه بشی خیلی زود میای ماچمون میکنی و میگی دوست دارم غصه نخور وای که نمی دونی چقدر دوست دارم جانو روح منی عشق کوچیک همه زندگی مامانی و بابایی دوستت داریم      برات می میریم