2سال و 2 ماهگی خانمی

سلام عزیز مامانی آخ که نمی دونی با این کارهات جدیدا چه غوغایی تو دل مامان به پا کردی هرروز این قصه رو باهات داریم که مامان محبوبی نرو سرکار    من خوابم میاد    مامانی پیشم بمون  وقتی خونه مامان جون اینا میریم سفت گردن منو میچسبی و میگی نرو مامان منم میام

واییییییییییییییییییییییییییییییییی الهی دورت بگردم این دلتنگیت و دوست داشتنت دقیقا به قیمت از دست دادن کل اعصاب مامانی برای تمام روز تموم میشه میام سرکار تا وقتی برمی گردم یه دقیقه هم آرامش ندارم تا به تو برسم شاید اگه مثل کوچیکتریهات می موندی و بی تابی نمی کردی من فقط دلتنگت میشدم و دیگه اعصابم انقدر داغون نبود همش صدای گریه صبحت تو گوشم ..............

بگذریم بزار یه کم برات از کارهای قشنگت بنویسم تو نقاشی کردن خیلی پیشرفت کردی شکلهایی شبیه دایره و بیضی با دقت فراون میکشی و می گی که بادکنک تولد با نی نی خیلی قشنگ حرف میزنی مثل آدم بزرگا بهش غذا میدی و اونو روی صندلی کوچیک خودت میشونی و با هم تلویزیون نگاه میکنید دیروز تو حموم با اون دستهای کوچولوی خوشگلت کلی موهای مامانی رو شامپو زدی و شستی حالا دیگه دستت به بیشتر جاها میرسه کی ذوق میکنی که تو راه پله ها می تونی برق رو خودت روشن کنی تو خونه هم هیچی از دستت در امون نیست هزار بار قاب عکس آلبومیت رو میاری و دونه دونه عکسهاش رو می بینی و قربون صدقه خودت میری میگی نی نی رو ببین مثلا با عروسکش یا اااا نی نی رفته حموم خلاصه اینکه برای همه عکسهات یه توضیحی داری و کلی با مزه راجع بهشون توضیح میدی

شب جمعه رفته بودیم پارک مثل همیشه با خاله ها و دایی ها تو هم حسابی با مهرنوش بازی کردی ماشینت رو برده بودیم مهرنوش راننده بود و تو هم کمک راننده طبق معمول نی نی هم تو بغلت بود و اونو بیرون ماشین نگه داشته بودی خیلی بامزه بود همه کیف میکردنداز کارهات بعضی جاها مهرنوش تو رو پیاده میکرد تو هم با هیچ اعتراضی با نی نی که دنبالت خودت میکشیدی دنبال ماشین میدویدی و خوشحال بودی الهی فدای همه مهربونیات که انقدر کارات خواستنی و دوست داشتنی شیرین زیون مامانی قربون اون حرف زدن شیرین و با حالت که تو بدترین شرایط هم مامان و آروم میکنه