آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

آرمیتا دختراهورامزدا

عمه شدن مامانی

جیگرمامان سلام عسل مامان هزار بار دوستت دارم من عمه شدم و گل دخترم دختر عمه میخوام از ماجراهایی که تو این مدت اتفاق افتاد و حرفهای شیرین دخترم بنویسم روز ٣١ اردیبهشت دایی علی گل که خانمی خیلی دوستش داره به مامان محبوبی زنگ زد. من تو راه خونه بودم و یه بارون خیلی قشنگ بهاری هم می اومد وقتی دایی زنگ زد من تو تاکسی بودم اول یه کم گرفته و ناراحت گفت که ابجی مسیج های من بهت نرسیده گفتم نه داداش من هیچ مسیجی از تو نداشتم گفتم چطور مگه گفت هیچی فکر کنم برای حمید اشتباه رفته (آخه شماره من و بابایی شبیه هم و بعضی وقتها این اشتباه میشه)خلاصه اینکه دایی علی باذوق میخواسته خبر بابا شدنش رو اول به من بده که فکرکرده برام مهم نبوده که جوابش رو ندا...
19 تير 1391

تولد باب الحوائج

    امروز  روز تولد قمری آرمیتا خانمی روز تولد حضرت عباس وقتی متوجه شدم که خانمی روز تولد آقا بدنیا میاد خیلی خوشحال شدم و درجا زندگیت و بیمه حضرت کردم . همیشه سلامت و زنده باشی گلکم ولادت حضرت ابوالفضل عباس(ع) مبارک باد ...
4 تير 1391

عشق آب بازی

سلام عشق کوچیک مامانی فدای همه شیرین زبونیها و کارای قشنگت که هر روز شیرین تر و خواستی تر میشی.بوس گنده ... این هفته حسابی به دختری گلم خوش گذشت هم پنجشنبه هم جمعه رفتیم پارک و دیزین خیلی خوب بود عشق آب مامانی دختری گل خیل حال کرد . همیشه خوب و خوش باشی گلکم ... یادت باشه من و بابایی خیلی دوست داریم   ...
22 خرداد 1391

روز پدر مبارک

      همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود … ولی پدر ... یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست فقط هیچ کس نمی بیند و نمی داند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …       پدر كه باشي . سردت مي شود و كت بر شانه ي پسر مي اندازي. چهره ات خشن مي شود و دلت دريايي. آرام نمي گيري تا تكه ناني نياوري. پدر كه باشي مي خواهي ولي نمي شود, نمي شود كه نمي شود. در بلندايي از شهرت مشت نشدن ها به زمين مي كوبي. پدر كه باشي عصا مي خواهي ولي نمي گويي,هرروز خم تر ...
10 خرداد 1391

عشق مامانی

سلام دختر گلم عزیز دلم  مدتی که مامانی به خاطر یه سری اتفاقایی که براش افتاده بود نتونست بیاد و برات بنویس تو این مدت خانم گلی مثل همیشه تنها امید زندگی من بودی انقدر قلبم از بعضیها که روزی روزگاری مثل تو بودند و دوستشون داشتم پر درد که خدا میدونه امیدوارم که خدا صبر خیلی زیادی بهم بده که بتونم تحمل کنم این همه اتفاق عجیب و غریبی که یه روز خوابش رو هم نمیدیدم. بگذریم ........ دلم تنگ است به اندازه تمام دل های گرفته روی زمین خدایا کاش نه دلی داشتم نه احساسی، همین حال دیگر آسمان هم طعنه می‌زند به دل ابری من. نمی‌داند بغض دارم اما نمی‌شکند تا ببارم. دختری گلم فقط برای چند روز بیشتر مهد نر...
3 خرداد 1391

گلهای بهشت

جیگری مامان سلام امروز روز اول رفتنت به مهد کودک خودت که خیلی مشتاق رفتنی امیدوارم که همین طوری بمونی و همیشه محیط های آموزشی رو دوست داشته باشی 5 شنبه با هم رفتیم و ثبت نام کردیم یه ساعتی هم تو مهد دور زدی و با بعضی بچه ها بازی کردی و همه کلاسها رو دیدی قربونت برم خیلی راضی و خوشحال بودی این مهد نزدیک ترین مهد به خونه بابا جون اینا و خاله فاطی اسمش هم مهد گلهای بهشت جای خوبی و خدا رو شکر مربی های مهربونی هم داره البته شما باید یه مدت بری تا به بقیه محسنات یا معایبش پی ببریم امیدوارم که خوب باشه و خانمی هم راضی بمونه. قرار شده که هر روز ساعت 1 خاله یا سارا ببرنت مهد و من ساعت 5 بیام دنبالت . من که از دیشب حسابی هیجان زده بودم ه...
9 ارديبهشت 1391

نوروز 91

سفره هفت سین هدیه عمو نوروز فیروزکوه عیددیدنی خونه خاله هاطی پارک پردیسان   ...
27 فروردين 1391