آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

آرمیتا دختراهورامزدا

روز پدر مبارک

      همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود … ولی پدر ... یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست فقط هیچ کس نمی بیند و نمی داند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …       پدر كه باشي . سردت مي شود و كت بر شانه ي پسر مي اندازي. چهره ات خشن مي شود و دلت دريايي. آرام نمي گيري تا تكه ناني نياوري. پدر كه باشي مي خواهي ولي نمي شود, نمي شود كه نمي شود. در بلندايي از شهرت مشت نشدن ها به زمين مي كوبي. پدر كه باشي عصا مي خواهي ولي نمي گويي,هرروز خم تر ...
10 خرداد 1391

عشق مامانی

سلام دختر گلم عزیز دلم  مدتی که مامانی به خاطر یه سری اتفاقایی که براش افتاده بود نتونست بیاد و برات بنویس تو این مدت خانم گلی مثل همیشه تنها امید زندگی من بودی انقدر قلبم از بعضیها که روزی روزگاری مثل تو بودند و دوستشون داشتم پر درد که خدا میدونه امیدوارم که خدا صبر خیلی زیادی بهم بده که بتونم تحمل کنم این همه اتفاق عجیب و غریبی که یه روز خوابش رو هم نمیدیدم. بگذریم ........ دلم تنگ است به اندازه تمام دل های گرفته روی زمین خدایا کاش نه دلی داشتم نه احساسی، همین حال دیگر آسمان هم طعنه می‌زند به دل ابری من. نمی‌داند بغض دارم اما نمی‌شکند تا ببارم. دختری گلم فقط برای چند روز بیشتر مهد نر...
3 خرداد 1391

گلهای بهشت

جیگری مامان سلام امروز روز اول رفتنت به مهد کودک خودت که خیلی مشتاق رفتنی امیدوارم که همین طوری بمونی و همیشه محیط های آموزشی رو دوست داشته باشی 5 شنبه با هم رفتیم و ثبت نام کردیم یه ساعتی هم تو مهد دور زدی و با بعضی بچه ها بازی کردی و همه کلاسها رو دیدی قربونت برم خیلی راضی و خوشحال بودی این مهد نزدیک ترین مهد به خونه بابا جون اینا و خاله فاطی اسمش هم مهد گلهای بهشت جای خوبی و خدا رو شکر مربی های مهربونی هم داره البته شما باید یه مدت بری تا به بقیه محسنات یا معایبش پی ببریم امیدوارم که خوب باشه و خانمی هم راضی بمونه. قرار شده که هر روز ساعت 1 خاله یا سارا ببرنت مهد و من ساعت 5 بیام دنبالت . من که از دیشب حسابی هیجان زده بودم ه...
9 ارديبهشت 1391

نوروز 91

سفره هفت سین هدیه عمو نوروز فیروزکوه عیددیدنی خونه خاله هاطی پارک پردیسان   ...
27 فروردين 1391

سال نو مبارک

        بوی باران   بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ های سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه ی شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگــار        عشق وهستی ما آرمیتا خانمی عید شما مبارک   سال 91 سومین سالی که من و بابا حمیدی همراه با یه فرشته کوچولوی قشنگ پای هفت سین می شینیم و دعای تحویل سال رو میخونیم این هدیه آسمانی که سه نوروز با ماست باعث شده که همه دنیامون قشنگتر بشه و عیدمون و دعاهامون حال وهوای دیگه ای داشته باشه...
26 فروردين 1391

فدای اون همه احساس قشنگت

سلام عزیز دلم دیشب برای اولین بار یه کار خیلی باحال کردی خداییش من که ضعف کردم برات . من داشتم تلویزیون نگاه میکردم روی بالش تکیه داده بودم اومدی یه طرف صورتم و با اون لبهای قشنگت یه ماچ کردی بعد با دستت صورتم و گرفتی یه طرف دیگش رو هم ماچ کردی بعد خیلی با حوصله پیشونیم و چونم رو ماچ ماچ کردی و دویدی رفتی تواتاقت من که مست این همه شیرینی بوسه هات بودم چند دقیقه به خاطراین کار قشنگت که بدون هیچ حرفی بود هنگ بودم بهترین لحظه های عمرم رو با کارای قشنگت برام درست میکنی          امروز صبح حسابی بارون میومد وقتی با بابایی رفتی خونه مامان جون اینطوری براش تعریف کردی که اون روز که بارون میومد یه کرم اومده بود تو...
26 فروردين 1391

تو

پنجره را باز میکنم احساس قشنگ تو می آید می نشیندبرپرده......               بردیوار....... من گیج این همه" تو" مست مست کنار می آیم با خودم با احساس قشنگی که "تو" یی زندگی میکنم قشنگترینم همه زندگی من در تو خلاصه میشه همیشه سلامت و پاینده باشی دوستت دارم   ...
26 فروردين 1391

آرمیتا بهار 90

ساعت تحویل سیزده بدر حاج خانم با چادر مدینه   گلهای نسترن حیاط باباجون خونه مامان بزرگ سفر کاشان تولد بابا حمیدی قربون اون ماست خوردنت   ...
16 فروردين 1391