تولد بابا حمید
دختر گریو مامانی سلام
الهی فدای همه بهونه گیریهات بشم که نمیخوای بری مهد و میخوای که من بمونم خونه پیشت ولی خوب حیف که نمیشه مامانی هم دوست داره که همیشه پیش تو باشه الهی فدات شم باید بری مهد و بعدم پیش دبستانی و مدرسه نمیشه که تا ابد همیشه بمونیم تو خونه پیش همدیگه
امروز روز تولد بابا حمید صبح طبق معمول برای رفتن به مهد بهونه گیری کردی و داشتی حسابی گریه میکردی.وقتی بهت گفتم که امروز تولد بابا و بعدازظهر میخوام کادو و کیک بخرم بیارم برای باباتولد بگیریم یه کم آروم شدی و خدارو شکر بدون گریه تا مهد باهام اومدی از ذوق تولد قربونت برم که همیشه عشق این چیزها رو داری تولد بگیریم برای هر کی که باشه تو خوشحالیش و میکنی
(یه خبر در گوشی هم دارم برات فکر کنم به زودی البته شاید یه اتفاقای خوب بیافته و مامانی فعلا با سارا صحبت کرده اونم 90 درصد موافق بود فکر کنم منتظرم ببینم چی میشه )
الهی صد سال زنده باشی و خدا بابا حمیدی رو هم برامون حفظ کنه .
بابا حمید جونم تولدت مبارک خیلی خیلی دوستت دارم