آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

آرمیتا دختراهورامزدا

حاج خانم کوچولو

1389/11/30 12:15
نویسنده : محبوب
129 بازدید
اشتراک گذاری

عسلی مامان سلام خوبی عزیزم قربون اون زبونت و اون حرف زدن شیرینت برم که دیگه خیلی هم تو استفاده از کلمات و جمله سازی پیشرفت کردی و هر روز که میگذره شیرینتر صحبت میکنی

دختر گلم اگه خدا بخواد قراره که با مامانی حاج خانوم بشیم داریم میریم سفر حج هفته دیگه هفتم اسفند به امید خدا خوش به حالت مامانی که تو این سن کم این سعادت رو داشتی که به زیارت خونه خدا بری خدایی که تو مهربون و عزیز رو به من بخشید حالا ما رو به زیارت خونش طلبیده خدا رو شکر این مهمترین سفر معنوی زندگیت  دختر گلم قدر خودت و بدون و سعی کن همیشه خوب و مهربون و با رضای خداوند متعال زندگی کنی

 چند روزیه که درگیر کارای سفر هستیم روزی که برای کلاس رفتیم البته تو گلی خانمی رو مسجد نبردم ولی به کتاب خوشگل دادن بهمون گفتن این مال آرمیتاست که من اونو برات یادگاری نگه میدارم بعدم که قرار شد بریم واکسن بزنیم من با دکترت صحبت کردم و مطمئن شدم که با فاصله تقریبا کم از واکسن 18 ماهگیت برات ضرری نداشته باشه که دکتر اوکی بود و ما روز چهارشنبه صبح زود با دایی ممد و زندایی مامان جون و باباجون و خاله مریم و خاله فاطی رفتیم و واکسن مننژیت و آنفولانزا زدیم همونجا هم یه شربت استامینوفن برات گرفتم که خدای نکرده تب و درد دستتت اذیتت نکنه البته تا 2 روز بعد یه سری علائم سرما خوردگی رو داشتی و کلی هم بهونه گیری کردی بمیرم برات من که هر وقت دست خودم یه کم درد میکرد زودی به بابات میگفتم که وای من که آدم بزرگم دستم درد میکنه بچم چی میکشه خلاصه که اینم از سر ماگذشت البته هنوز خوب خوب نشدیم منم که از امروز صبح گلو درد دارم . پارچه سفید دادم به مریم جون که برات لباس احرام بدوزه جانم به فدات که میخوای حاجیه خانم کوچولوی ما بشی قربون اون لباس سفید احرامت هم بشم پیش پیش

کوچولوی مامانی  با اون دل پاکت دعا کن که حجمون قبول باشه و دعاهامون مستجاب

آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)